اخرین عکسها در اخرین روز سال 93
علی سان و ایدا همسایه ی طبقه ی پایین که چون قرار بود پنج شنبه اسباب کشی کنن و علی سان جونم ناراحت بود و باهم رفتیم بازار کمی بگردیم و شما زیاد ناراحت نباشی عسلم این هم از تقویم سال 94 اینم از کفش ها ی عیدت پسرم برات بگم که واقعا سر خرید کفش به جان رسیده بودیم هر قد برات کفش انتخاب میکردیم تو نمی پسندیدی یعنی دو بار خودم برده بودم بازار سه بار هم بابا مجتبی ولی.....................یه فروشنده گفت اخه پسر پنج ساله چقد مشکل پسنده ////تا اینکه یه روز قبل عید موفق شدی یه کفش انتخاب کنی فقط شعارت این بود که من کفش مردونه میخوام من مردم.......فدات بشم مرد من ابوالفضل پسر خالم که مامانش کار داشت و اونو اورده بوذ خونمو...
نویسنده :
مادر ناهیدو بابا مجتبی
16:17